سلام رفقا 🤍
مقدمات آشنایی با سیارات را مدیون همکار عزیزم تینا جان هستم که با روشی بسیار ساده و کاربردی، سیارات را در وبسایت خود نوشته بود. بر این اساس، تصمیم گرفتم با رویکردی متفاوت، سیارات را به شما خوانندگان عزیز معرفی کنم.
تصور کنید روح شما یک دانه کوچکی است که در اعماق زمین کاشته شده است. با گذشت زمان، این دانه رشد میکند، ریشه در زمین میدواند و به یک درخت تنومند تبدیل میشود. هر زندگی که تجربه میکنیم، مانند یک فصل جدید در زندگی این درخت است. در این سفر روحانی، سیارات مختلف نقش راهنماهایی را بر عهده دارند که به ما کمک میکنند تا به پتانسیل کامل خود برسیم.
تصور کنید روح شما یک مسافر است که در سفری طولانی و پرماجرا به دنبال تکامل است. هر سیاره، ایستگاهی در این سفر روحانی است که تجربیات منحصر به فردی را برایتان به ارمغان میآورد.
در شاخه آسترولوژی تکاملی، نیرویی درونی (میل) ما را به سمت تجربیات مکرر زندگی سوق میدهد که ریشه در سیاره پلوتو دارد. پس در این سفر روحانی، از آخرین ایستگاه، یعنی پلوتو، شروع میکنیم و به سمت خورشید، به عنوان مرکز وجودمان، حرکت میکنیم.

پلوتو
پلوتو، آخرین سیاره در منظومه شمسی ما، اغلب به عنوان دروازهای به دنیای ناشناختهها و اسرار کیهان در نظر گرفته میشود. در بسیاری از سنتهای معنوی، پلوتو با مرگ و تولد دوباره، دگرگونی و تحولات عمیق مرتبط است. میتوانیم پلوتو را به عنوان “جنین روح” تصور کنیم، جایی که روح قبل از ورود به تجربه زمینی، آماده میشود.
عدد هشت (۸)، که با پلوتو مرتبط است، نمادی از بینهایت و چرخههای مداوم است. این عدد به ما یادآور میشود که مرگ پایان نیست، بلکه آغاز دوباره است. در اسطورههای یونانی، پلوتو خدای دنیای زیرین است، جایی که ارواح پس از مرگ به آنجا میروند. با این حال، پلوتو همچنین با تجدید حیات و تولد دوباره مرتبط است.
اگر پلوتو را به عنوان دروازهای به دنیای روح در نظر بگیریم، میتوانیم درک عمیقتری از چرخههای زندگی و مرگ پیدا کنیم. این دیدگاه میتواند به ما کمک کند تا با تغییرات و دگرگونیهای زندگی خود بهتر کنار بیاییم و به رشد معنوی خود ادامه دهیم.

نپتون
پس از گذر از پلوتو، نخستین ایستگاه در سفر روح به سوی تجربه زمینی، روح به نپتون میرسد. در این مرحله، روح همچون نطفهای در رحم کیهانی، در آغوش آبهای نخستین هستی قرار میگیرد. نپتون، با ماهیت سیال و رؤیاگونه خود، فضایی را فراهم میکند تا روح بتواند به عمق ناخودآگاه خود فرو رود و با جنبههای شهودی و معنوی وجودش ارتباط برقرار کند.
در این ایستگاه، روح به تدریج هویت خود را شکل میدهد و احساس تعلق به یک کل بزرگ تر را تجربه میکند. نپتون، با نمادهای فراگیر و بیکرانش، به روح یاد میدهد که بخشی از یک شبکه بزرگتر است و با همه موجودات هستی در ارتباط است. این احساس تعلق، پایه و اساس رشد معنوی و عاطفی روح در مراحل بعدی سفر آن خواهد بود.
تجربه نپتون، همچون یک خواب عمیق و آرام، به روح اجازه میدهد تا از تمامی تعلقات و هویتهای قبلی خود رها شود و برای یک شروع جدید آماده شود. با گذر از نپتون، روح با یک بوم خالی روبرو میشود که بر روی آن میتواند تجربیات جدیدی را خلق کند.

اورانوس
پس از تجربه آرامش و وحدت در نپتون، روح با انرژی انفجاری اورانوس روبرو میشود. اورانوس، همچون صاعقهای که آسمان را میشکافد، تغییرات ناگهانی و غیرمنتظرهای را در زندگی روح ایجاد میکند. این تغییرات ممکن است به شکل رویدادهای دراماتیک، بیداریهای روحانی، یا شکستن الگوهای قدیمی ظاهر شود.
با ورود به مرحله اورانوس، روح از رحمِ کیهانی نپتون بیرون میآید و وارد دنیای مادی میشود. این تولد دوباره، اگرچه ممکن است همراه با درد و رنج باشد، اما برای رشد و تکامل روح ضروری است. انرژی اورانوس، روح را از خواب بیدار میکند و به او کمک میکند تا به هویت واقعی خود پی ببرد.
پس از تجربه تغییرات بنیادین ناشی از اورانوس، روح به دامان زمینی سترن میرسد. سترن، با انرژی ساختاردهنده و محدود کننده خود، به روح کمک میکند تا تجربیات خود را سازماندهی کرده و به سمت اهداف خود حرکت کند. در حالی که اورانوس به روح آزادی و استقلال میبخشد، سترن به او مسئولیت و تعهد را میآموزد.

سفر سیارهای روح
تا کنون، سفر سیارهای روح از سه مرحله مختلف عبور کرده است و این سفر می تواند چشم انداز جدیدی ارائه دهد که از طریق آن میتوان هر چارت تولد را مشاهده کرد:
پلوتو با نشان، خانه، جنبهها، کیفیت «تصویر» روح را در چرخه تجسم نشان میدهد، یعنی انگیزه تکاملی که روح را به «بالا رفتن» بالاتر از اینرسی دائمی و [دوره] تجسم در چرخه تجسم سوق داده است. تجربه زمینی نپتون با نشان، خانه، جنبهها، کیفیت رابطه بین روح و “رحم” “مادر الهی” را نشان میدهد، یعنی اینکه چگونه روح خود را جدایی ناپذیر از منبع میبیند و میزان تمایل بازگشت به “رحم” یا منبع آفرینش را نشان میدهد. اورانوس با نشان، خانه، جنبهها، کیفیت میل جداکنندهای را که روح حمل میکند، نشان میدهد که خود را از نپتون «همه یکی است» جدا کند و در نتیجه جدا شود، یعنی خود را از منبع متمایز کند تا بتواند به عنوان یک موجود مستقل با آن تعامل داشته باشد.

سترن
پس از تجربه تغییرات ناگهانی و تحولآمیز اورانوس، روح به چهارمین قلمرو که متعلق به سترن است [زمان و فانی، عنصر زمین] قدم میگذارد. عدد چهار مخفف جامد و سکون است همانند چهار ضلع مربع، همه چیز در این مکعب سنگین و کُند میشود.
سترن، سیاره ساختار، محدودیت و زمان، به روح یاد میدهد که چگونه از آزادی بیکران اورانوس به سمت شکل گیری یک هویت منسجم حرکت کند.
در این مرحله، روح با مفاهیمی مانند مسئولیت، تعهد و قوانین کیهانی آشنا میشود. سترن به روح یاد میدهد که برای رسیدن به اهداف خود باید صبر و پشتکار داشته باشد. همچون یک بناکار ماهر، سترن به روح کمک میکند تا بر پایه تجربیات گذشته خود، ساختاری پایدار برای آینده خود بنا کند.
زندان طلایی: سترن را میتوان به عنوان یک “زندان طلایی” توصیف کرد که در آن روح برای یادگیری درسهای مهم زندانی میشود.
با گذر از مراحل پلوتو، نپتون و اورانوس، روح به تدریج از یک حالت بیشکل و نامشخص به سمت یک موجود مشخص و متمایز حرکت میکند. در سترن، این روند به اوج خود میرسد و روح به یک فرد مستقل و مسؤل تبدیل میشود.

ژوپیتر
پس از تجربه ساختار و محدودیتهای سترن، روح به ایستگاه ژوپیتر میرسد. ژوپیتر، سیاره خوشبینی، گسترش و معنویت، به روح انرژی و اشتیاق میدهد تا فراتر از محدودیتهای دنیای مادی حرکت کند. ژوپیتر به ما یاد میدهد که زندگی فراتر از مسائل روزمره است و ما به عنوان بخشی از یک کل بزرگ تر هستیم.
ژوپیتر مانند یک آتش روشن، تاریکیهای سترن را روشن میکند و به ما امید و انگیزه میدهد. این سیاره به ما کمک میکند تا به اهداف بلندمدت خود دست پیدا کنیم و در زندگی به موفقیت برسیم. ژوپیتر همچنین به ما یاد میدهد که به دیگران کمک کنیم و به جامعه خدمت کنیم.
در آسترولوژی باستان، ژوپیتر اغلب به عنوان “معلم بزرگ” شناخته میشد. این سیاره به ما نشان میدهد که چگونه میتوانیم از طریق یادگیری، مطالعه و تجربههای جدید، به رشد و تکامل خود ادامه دهیم. ژوپیتر همچنین به ما کمک میکند تا به معنای زندگی پی ببریم و به سوالات بزرگ درباره وجود خود پاسخ دهیم.

چهار عنصر (آب، هوا، زمین، آتش)
سفر روح از طریق چهار عنصر، مانند سفری از اعماق اقیانوس به قله کوه است. ابتدا، در عمق اقیانوس احساسات (نپتون)، روح با خود و جهان پیرامونش ارتباط عمیقی برقرار میکند. سپس، با بالا آمدن از آب، به قلمرو افکار و ایدهها (اورانوس) میرسد و به کشف جهان از طریق ذهن میپردازد. پس از آن، روح به زمین (سترن) میآید و با دنیای مادی و مسئولیتهای آن روبرو میشود. در نهایت، با رسیدن به آتش (ژوپیتر)، روح به اوج خود رسیده و به یک بینش معنوی دست مییابد.
جالب است که این ترتیب با ترتیب معکوس چهار عنصر اصلی در آسترولوژی مطابقت دارد ( قوچ، تارس، دوقلو، خرچنگ)
این نشان میدهد که فرایند شفابخشی ممکن است از درون به بیرون اتفاق بیفتد. ابتدا، باید به درون خود سفر کنیم « ماهی» و به احساسات خود آگاهی پیدا کنیم. سپس، میتوانیم الگوهای فکری خود را تغییر دهیم « آکواریوس» و به درک عمیق تری از جهان برسیم. پس از آن، میتوانیم در جهان مادی فعال باشیم «کپریکورن» و به کارهای نیک بپردازیم. در نهایت، با رسیدن به سطح معنوی «کماندار»، به یک وحدت درونی دست مییابیم.
این سفر یک چرخه است. پس از رسیدن به اوج معنویت، روح میتواند به سطح عاطفی بازگردد و این بار با آگاهی و دانشی که به دست آورده است، به شفای عمیق تری دست یابد.

مارس
پس از آنکه روح در ایستگاههای قبلی به تعادل درونی و آگاهی دست یافت، اکنون آماده است تا به دنیای بیرون قدم بگذارد و به دنبال تحقق اهداف خود باشد. اینجاست که نقش مارس به عنوان محرک وانرژی بخش آشکار میشود. مارس، به عنوان نماد اراده و عمل، به ما انگیزه میدهد تا از منطقه امن خود خارج شویم و به دنبال چالشهای جدید باشیم.
لیبیدوی زمینی، که توسط مارس نمادین میشود، به ما انرژی میدهد تا در جهان عمل کنیم و به دنبال اهداف مادی خود باشیم. اما در عین حال، لیبیدوی معنوی، که توسط پلوتو نمادین میشود، به ما انگیزه میدهد تا به دنبال رشد معنوی باشیم و به پتانسیل کامل خود دست یابیم.
مارس به ما یاد میدهد که برای رسیدن به اهدافمان بجنگیم و از موانع عبور کنیم. همچنین، مارس به ما کمک میکند تا هویت خود را کشف کنیم و به فردی مستقل تبدیل شویم. با استفاده از انرژی مارس، میتوانیم از تعادل درونی که در ایستگاههای قبلی به دست آوردهایم، برای ایجاد تغییرات مثبت در زندگی خود استفاده کنیم.
لیبیدو چیست؟
لیبیدو اصطلاحی است که در روانشناسی برای توصیف انرژی روانی، به ویژه انرژی مرتبط با غرایز جنسی و میل به زندگیاستفاده میشود. این مفهوم اولین بار توسط زیگموند فروید، بنیانگذار روانکاوی، مطرح شد و در طول سالها تعاریف و کاربردهای مختلفی از آن ارائه شده است.
فروید و لیبیدو
فروید لیبیدو را به عنوان نیروی محرکهای در نظر میگرفت که تمام فعالیتهای روانی را هدایت میکند. او معتقد بود که لیبیدو به دنبال ارضای لذت و کاهش تنش است و در طول زندگی فرد، از یک شی به شی دیگر جابهجا میشود.
تعاریف گستردهتر از لیبیدو
با گذشت زمان، مفهوم لیبیدو گسترش یافت و فراتر از غرایز جنسی در نظر گرفته شد. برخی از روانشناسان لیبیدو را به عنوان نیروی محرکهای برای رشد شخصی، خلاقیت و جستجوی معنا در زندگی تعریف میکنند.
لیبیدو در روانشناسی یونگی
کارل یونگ، یکی دیگر از روانشناسان برجسته، مفهوم لیبیدو را گسترش داد و آن را به عنوان انرژی روانی کلی تعریف کرد که نه تنها شامل غرایز جنسی، بلکه شامل تمام فعالیتهای روانی مانند تفکر، احساس، و شهود نیز میشود.

ونوس
در ایستگاه هفتم، ونوس ما را به سوی تعادل بین نیازهای فردی و اجتماعی سوق میدهد. پس از تجربه فردگرایی و اراده در ایستگاه مارس، اکنون زمان آن رسیده است که به اهمیت روابط و همزیستی پی ببریم. زمین، به عنوان واسطهای بین این دو نیروی متضاد، به ما یاد میدهد که چگونه در عین حفظ فردیت خود، با دیگران ارتباط برقرار کنیم و به بخشی از یک کل بزرگ تر تبدیل شویم.
این مرحله از سفر معنوی، ما را با مفهوم تضاد و تکامل آشنا میکند. همانطور که در طبیعت میبینیم، همه چیز در یک چرخه مداوم از تولد، رشد، مرگ و تولد دوباره قرار دارد. این چرخه در درون ما نیز وجود دارد و به صورت تعامل بین نیروهای متضاد مانند نور و تاریکی، عشق و نفرت، و آنیما و آنیموس تجلی مییابد.
آی چینگ، کتاب تغییرات باستانی چینی، به زیبایی این چرخه را توصیف میکند. هگزاگرام شماره یازده که به معنای آرامش و پرورش است، نمادی از این مرحله است. در این هگزاگرام، خطوط قوی و ضعیف به طور متناوب قرار گرفتهاند که نشاندهنده تعادل بین نیروهای یین و یانگ است.
در این ایستگاه، ما میآموزیم که برای رسیدن به رشد معنوی، باید به جای رقابت، با دیگران همکاری کنیم و به جای جدایی، به دنبال وحدت باشیم. عشق، همدلی و همزیستی، کلیدهای اصلی این مرحله از سفر معنوی هستند.

خورشید و ماه
خورشید و ماه، دو جرم آسمانی که از دیرباز توجه انسان را به خود جلب کردهاند، در آسترولوژی نیز از اهمیت ویژهای برخوردارند. اگرچه تعاریف این دو در مکاتب مختلف متفاوت است، اما میتوان گفت که خورشید نماد آگاهی، اراده و هویت است، در حالی که ماه نماد ناخودآگاه، احساسات و رؤیاها است.
خورشید
در ایستگاه نهم، ما به اوج تکامل روح میرسیم. خورشید در این ایستگاه، به عنوان نماد آگاهی کامل، ما را به سوی شناخت خود واقعیمان هدایت میکند. اینجاست که ما به عنوان موجوداتی منحصربه فرد و مستقل، قادر به ایجاد زندگی خود هستیم. گویی روح در این مرحله به بلوغ کامل رسیده و هویت خود را یافته است.
نماد خورشید، یک دایره با نقطهای در مرکز، به زیبایی این مفهوم را بیان میکند. دایره نماد بینهایت و وحدت است، و نقطه مرکزی نماد فردیت و خودآگاهی است. این نماد نشان میدهد که ما در عین حال که بخشی از کل هستیم، دارای هویت منحصر به فرد خود نیز هستیم.
رسیدن به ایستگاه خورشید، به معنای تجربه احساس آرامش، هدفمندی و هماهنگی با جهان هستی است. اما این مسیر همواره آسان نیست و ممکن است با چالشهایی همراه باشد. با این حال، با آگاهی از این که ما بخشی از یک کل بزرگ تر هستیم و با استفاده از قدرت درونی خود، میتوانیم بر هر مانعی غلبه کنیم.

ماه
ماه، به عنوان همسایه نزدیک زمین، از دیرباز توجه انسان را به خود جلب کرده است. در آسترولوژی، ماه نمادی از ناخودآگاه، احساسات، رؤیاها و الگوهای رفتاری ماست. این جرم آسمانی، آینهای است که در آن میتوانیم انعکاسی از درون خود را ببینیم.
پس از عبور از ایستگاه مارس و ورود به مرحله ونوس، روح به تدریج به سمت خودشناسی پیش میرود. ماه در این مسیر، نقش یک راهنما را ایفا میکند. همانطور که ماه بر آبهای زمین تأثیر میگذارد و جزر و مد ایجاد میکند، بر احساسات و روان ما نیز تأثیرگذار است. ماه، نماد انرژی زنانه، شهود و پرورش است. این انرژی، ما را به سمت درون و به سوی دنیای احساسات و رویاها هدایت میکند. ماه همچنین به ما یاد میدهد که به شهود خود اعتماد کنیم و از آن برای هدایت زندگی خود استفاده کنیم.
همانطور که حافظ شاعر بزرگ ما میگوید، خورشید و ماه بر سر این میجنگند که کدام یک نور خود را بر ما بتاباند. این نشان میدهد که خورشید و ماه هر دو برای تکامل روح ضروری هستند. خورشید نماد آگاهی و اراده است، در حالی که ماه نماد احساسات و ناخودآگاه است. تعادل بین این دو نیرو، کلید رسیدن به رشد معنوی است.
ماه، به عنوان یک آینه، به ما فرصت میدهد تا خود را به طور عمیق بشناسیم و به نقاط تاریک درون خود نور بتابانیم. با شناخت خود، میتوانیم به رشد و تکامل ادامه دهیم و به پتانسیل کامل خود دست یابیم.